جدول جو
جدول جو

معنی چراغ داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

چراغ داشتن
(اَ زَ / زِ کَ دَ)
چراغ بکف داشتن. چراغ در دست داشتن، چراغ گرفتن. چراغ پیش پای کسی داشتن. چراغ به راه کسی یا برای روشن داشتن پیش پای کسی بدست گرفتن:
ره نمودن بخیر ناکس را
پیش اعمی چراغ داشتن است.
سعدی.
شب ظلمت و بیابان بکجا توان رسیدن
مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرار داشتن
تصویر قرار داشتن
برقرار بودن، جا داشتن
آرامش داشتن
وعدۀ ملاقات داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرا داشتن
تصویر چرا داشتن
علف خوردن حیوانات علف خوار در چراگاه، چرا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریغ داشتن
تصویر دریغ داشتن
مضایقه کردن از دادن چیزی به کسی، خودداری از کمک کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
(حِ کَ دَ)
آگاهی داشتن. نشان داشتن. رجوع به سراغ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
آسودگی داشتن. فراغت داشتن. رجوع به فراغت داشتن و فراغ شود، بی اعتنا بودن و بی نیازی نمودن:
بزرگان فراغ از نظر داشتند
از آن پرنیان آستر داشتند.
سعدی.
رجوع به فراغ و فراغت داشتن شود
لغت نامه دهخدا
آسوده بودن فارغ بودن، یا فراغ داشتن از. بی نیاز بودن از: دل ما بدور رویت ز چمن فراغ دارد که چو سرو پای بندست و چو لاله داغ دارد. (حافظ 79)، بی اعتنا بودن بی نیاز نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریغ داشتن
تصویر دریغ داشتن
مضایقه کردن چیزی را از کسی رد کردن تقاضای کسی امتناع نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
یاراییدن یارستن ایاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فارغ داشتن
تصویر فارغ داشتن
یا فارغ داشتن دل از چیزی. آسوده خاطر بودن از آن مطمئن بودن
فرهنگ لغت هوشیار
آسایش داشتن، فراموش کردن، پروا داشتن آسوده بودن آرامش داشتن، فرصت داشتن مجال داشتن، غفلت داشتن فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز داشتن
تصویر فراز داشتن
پیش آوردن نزدیک ساختن، پایین آوردن، برابر چیزی نگهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
جای داشتن خستیدن پای فشردن جای داشتن، ثابت شدن، ثبات ورزیدن، مقرر شدن معین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراس داشتن
تصویر هراس داشتن
ترسیدن هراس داشتن: (چنین گفت مردحقایق شناس ازاین هم که گفتی نداریم هراس) (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراغت داشتن
تصویر فراغت داشتن
((~. تَ))
آرامش داشتن، فرصت داشتن، فراموش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز داشتن
تصویر فراز داشتن
((~. تَ))
پیش آوردن، نزدیک ساختن، پایین آوردن، در برابر چیزی نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریغ داشتن
تصویر دریغ داشتن
((~. تَ))
مضایقه کردن چیزی از کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
یارستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
Dare
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
挑戦する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
להעז
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
साहस करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
กล้าทำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
atreverse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
odważyć się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
наважуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
осмеливаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
도전하다
دیکشنری فارسی به کره ای